ماجرای شفای دختری 13 ساله به نام صدیقه توسط صاحب الامر عجل الله فرجه
دختر سیزده ساله ای به نام صدیقه ی قدم فرزند حاج آقا جعفر مقدم زنجانی ساکن تهران ،چهارراه پمپ بنزین امیریه،کوچه ی خادم آزاد،پلاک37/۱ از اردیبهشت 1349 دچارتشنجات شدید می شود و در طی مدت حدود چهار ماه به اطبای متعهد ازقبیل آقایان دکتر علی دیوشلی و پروفسور دکتر ابراهیم سمیعی متخصص جراحی اعصاب مراجعه می کند و تحت درمانهای گوناگون قرار می گیرد. بالاخره در تاریخ نوزدهم شهریور هزار و سیصد وچهل ونه به آقای دکتر رضا خاکی متخصص جراحی مغز و اعصاب مراجعه می کند (البته کلیشه های هر یک در آن جزوه آورده شده است) و نامبرده بیماری صدیقه را صرع تشخیص می دهد و برای تایید و تسجیل بیماری مذکور،وی را جهت گرفتن نوار مغز (الکتروآنسفالوگرام)نزد آقای دکتر صادق صبا عضو انجمن فرانسوی و فدراسیون بین المللی متخصصان در اعصاب و الکتروآنسفالوگرافی اعزام می دارد. پزشک اخیر نیز در تاریخ ۵/۷/49 پس ازگرفتن نوار مغز (الکتروآنسفالوگرام)به طور قطع بیماری دوشیزه صدیقه ی مقدم را صرع تشخیص می دهد(شرحی که آقای دکتر صادق صبا راجع به این موضوع و علائم بیماری نوشته عیناً گردآوری شده است.)
پس ازمسجل شدن تشخیص صرع،بیمار با نظر پزشک معالج آقای دکتر رضا خاکی با داروهای ضدصرع تحت درمان قرار گرفت و به مدت یک ماه داروهای مزبور را مصرف کرد. البته در این مدت ،مختصری از شدت تشنجات کاسته شد ولی با قطع دارو ،مجدداً حملات شدید شروع شد تا جایی که بالاخره بیمار از ادامه ی مداوا مأیوس گردید و تشنجات صرعی با شدت هر چه تمام تر ادامه پیدا کرد.
اتفاقاً این حالت شدت مرض و سختی بیماری مصادف شد با فرارسیدن ماه مبارک رمضان که فصل برپاشدن مجالس دعا درمساجد و اجتماعات برای تضرع و زاری به درگاه حضرت حق تعالی و شیوع تبلیغات مذهبی است و مبلغین نیز،بعد از بیان مطالب مربوط به اصول و فروع ،مواظبت کامل دارند بر اینکه مردم را به توسل و التجاء به آل محمد صلی الله علیه و اله و سلم ترغیب و تحریص بنمایند وطبق همین برنامه ی عمومی و سیره ی جاریه ی مردم، صدیقه ی بیمار نیز با قلبی مالامال از غم وغصه و با دلشکستگی به یکی از مساجد می رفته و ناله و زاری می کرده تا روز جمعه می رسد.
از آنجا که آقایان مبلغین روزهای جمعه بیاناتشان تقریباً مخصوص به امام عصر ارواحنافداء می باشد، بیمار مذکور نیز چون همه ی درها را بسته می بیند، با آه و زاری و حالت اضطرار و بیچارگی ،از صمیم قلب به حضرت ولی عصر ارواحنافداء ملتجی می شود و بذل توجه آن حضرت راخواستار می گردد.
همان شب ،یعنی شب شنبه ،مادرش می بیند که صدیقه دفعتاً سر ازمتکا برداشت و نشست و شروع کرد به حرف زدن،گویی دارد با کسی صحبت می کند. مادر ابتدا می پندارد که صدیقه دیوانه شده است، اما او بعد از بیدار شدن و به هوش آمدن می گوید : الان امام زمان ارواحنافداء اینجا بود و به سر من دست کشید و فرمود که به تو شفا دادم، دیگر مریض نیستی.
از آن ساعت آثار بیماری و تشنجات بکلی مرتفع و بهبودی حاصل گشت و تا امروز که تقریباً شش ماه از این ماجرا می گذرد، اثری از بیماری نیست.
این واقعه وقتی که به اطلاع آقایان دکتر خاکی و اطبای که سابقه داشتند میرسد، همگی کاملاً تعجب می کنند و به احراز اثر مؤثّر واقعی مایل و شائق می شوند،بخصوص پزشک معالج آقای دکتر رضا خاکی.
آقای حاج جعفر پدر بیمار، صدیقه را مجدداً به نزد آقای دکترخاکی می برد وبعد از معاینات دقیق، باکمال تعجب می شنود که علائم بیماری بکلی رفع شده است. بعد هم برای تکمیل تشخیص ، بیمار برای گرفتن نوار مغز (الکتروآنسفالوگرام)مجدداً درتاریخ 29/۱/50 نزد آقای دکتر قائمی متخصص جراحی اعصاب اعزام می شود. عین کلیشه ی موجود را می نگارم:
استاد محترم جناب دکتر قائمی
دوشیزه صدیقه درحدود هشت ماه حملات قلب اپی لپسی وباره ی دست راست داشته که الکتروآنسفالوگرام انجام شده صرع تامپورال و حملات صرع بزرگ توسط جناب آقای دکتر صبا اظهار شده، بیمار درمدت یک ماه که تحت درمان بوده و یک بار هم ایشان را نزد جنابعالی آوردم با دارو صرعش کنترل نشد وباره شدت پیدا کرد، به طوری که من ایشان را برای آنژلوگرافی راهنمایی نمودم، ولی ازپنج ماه قبل به طور ناگهانی حملات قطع شده و باره ندارد. خواستم جهت تایید یا رد تشخیص قبلی مجدداً در صورت امکان دستور EFG فرمایند.
آقای دکتر قائمی چنین اظهار نظر کردند:
نوار قبلی واقعاً غیر طبیعی و صرعی بوده است و درنوار فعلی آثار مرض دیده نمی شود و طبیعی است.
عین گواهی آقای دکتر خاکی مبنی بر طبیعی شدن نوار مجدد مغز و اینکه نوار قبلی آثار مرض وغیر طبیعی بودن و داشتن حملات صرعی را نشان می داد و بدون مصرف کردن دارو، بیمار بهبودی حاصل کرده، در آن جزوه گردآوری شده است. والسلام
نقل ازکتاب شفا یافتگان تألیف سیدعلی اکبرمیر.
**ابا جعفر الباقر 110**