گل نرگس امام مهربانیها

امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «هیچ معجزه اى از معجزات انبیا نیست مگر این که خداوند آن را به دست حضرت قائم (عجل الله فرجه) براى اتمام حجّت، بر دشمنان ظاهر خواهد کرد.». (منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، لطف الله صافى، ص 312)

گل نرگس امام مهربانیها

امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «هیچ معجزه اى از معجزات انبیا نیست مگر این که خداوند آن را به دست حضرت قائم (عجل الله فرجه) براى اتمام حجّت، بر دشمنان ظاهر خواهد کرد.». (منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، لطف الله صافى، ص 312)

گل نرگس امام مهربانیها

محتوای و بلاگ روایات و داستان ها و اشعار در مورد ولی عصر عجل الله فرجه
این وبلاگ وابسته به وبلاگ مدرسه ابا جعفر علیه السلام به آدرس http://abajafar.blog.ir/ است.

طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معجزه» ثبت شده است

عالم فاضل ، على بن عیسى اربلى در (کشف الغمه ) مى فرماید: خبر داد مرا جماعتى از ثقات برادران من که در بلاد حلّه شخصى بود که او را اسمعیل بن عیسى بن حسن هرقلى مى گفتند؛ از اهل قریه اى بود که او را هرقل مى گویند. وفات کرد در زمان من و من او را ندیدم . حکایت کرد از براى من ، پسر او، شمس الدین ، گفت : حکایت کرد از براى من پدرم که :
بیرون آمد در وقت جوانى از ران چپ او چیزى که آن را توثه مى گویند، به مقدار قبضه آدمى و در هر فصل بهار مى ترکید و از آن خون و چرک مى رفت . این الم ، او را از همه شغلى ، باز مى داشت . به حلّه آمد و به خدمت رضى الدین على بن طاووس رفت و از این کوفت ، شکوه نمود.
سیّد، جرّاحان حلّه را حاضر نمود، آن را دیدند و همه گفتند: (این توثه بر بالاى رگ اکحل برآمده است و علاج آن نیست الاّ به بریدن و اگر این را ببریم شاید رگ اکحل بریده شود و آن رگ هرگاه بریده شد، اسماعیل زنده نمى ماند و در این بریدن چون خطر عظیم است ، مرتکب آن نمى شویم .)
سیّد به اسماعیل گفت : (من به بغداد مى روم . باش تا تو را همراه ببرم و به اطبّاء و جرّاحان بغداد بنمایم . شاید وقوف ایشان بیشتر باشد و علاجى توانند کرد.)
به بغداد آمد و اطبّا را طلبید. آنان نیز جمیعا همان تشخیص کردند و همان عذر گفتند و اسماعیل دلگیر شد. سیّد مذکور به او گفت : (حق تعالى نماز تو را با وجود این نجاست که به آن آلوده اى ، قبول مى کند و صبر کردن در این الم بى اجرى نیست .)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۴۹
محمود موحدی


داستان حضرت نرگس خاتون مادر حجت بن الحسن عجل الله فرجه توسط مرحوم کافی رحمه الله 


**ابا جعفر الباقر 110**

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۲:۵۱
محمود موحدی

1- محمد بن اسماعیل بن موسى بن جعفر گوید: من پسر حسن بن على علیهما السّلام را در حالى که کودک بود در میان مسجدین مشاهده کردم.


2- ابراهیم بن محمد گوید: از اشخاصى که خدمت حضرت صاحب رسیده‏اند ابو نصر ظریف خادم بوده است.


3- عبد اللَّه بن جعفر حمیرى گوید: من به اتفاق شیخ ابو عمرو در نزد احمد ابن اسحاق بودم و تصمیم گرفتم از وى در باره «خلف» سؤال کنم، گفتم: اى ابو عمرو میل دارم از تو مسأله‏اى بپرسم و لیکن در موضوع آن هیچ شکى ندارم، عقیده دینى من اینست که زمین از حجت خالى نمیگردد، و چون چهل روز به روز قیامت بماند حجت برداشته میگردد و باب توبه هم بسته مى‏شود.

در این هنگام اگر کسى تازه ایمان بیاورد او را سودى نخواهد بود، و یا افرادى که تا این وقت از ایمان خود سودى نبرده باشند پس از این نفعى نخواهند دید و این گروه از بدترین مخلوقات خواهند بود، و لیکن من دوست دارم که بر یقینم افزوده گردد ابراهیم علیه السّلام هم از خداوند خواست تا طرز احیاء مردگان را بوى نشان دهد خداوند فرمود: مگر تو ایمان نیاورده‏اى؟ عرض کرد: چرا ایمان دارم و لیکن میل دارم‏ اطمینان براى من حاصل گردد.

احمد بن اسحاق به من اطلاع داد که از حضرت ابو الحسن عسکرى علیه السّلام پرسیدم مسائل دین خود را از کدام شخص اخذ کنم و حرف که را مورد قبول قرار دهم؟ فرمود عمرى محل اطمینان و مورد اعتماد من است، وى هر چه بشما بگوید از من یاد گرفته است، اینک به سخنان او گوش بده، وى مردى امین و موثق است.

و ابو على هم به من گفت: از حضرت ابو محمد علیه السّلام همچه سؤالى کرده‏ام، حضرت فرمود: عمرى و پسرش هر دو ثقه میباشند و هر چه بشما بگویند و برسانند از من گرفته‏اند اکنون به حرف آن دو گوش کنید و از آنان اطاعت نمائید زیرا آنها در نزد من موثق و امین هستند، و این قول دو امام شما است که در باره وى رسیده است.

راوى گوید: در این هنگام ابو عمرو بزمین افتادند و سجده کردند و گریستند، پس از این گفت، بپرس، گفتم: ابو محمد را دیدى؟ گفت: آرى بخدا قسم گفتم:

یک مسأله باقى مانده؟ گفت: بپرس، گفتم: اسمش چیست؟ گفت: بردن نام او بر شما حرام است و از اسم او نپرسید، و من این مطلب را از نزد خود نمیگویم، و حق ندارم از پیش خود موضوعى را حلال و یا حرام بکنم، و او خود این دستور را داده است.

در نزد خلیفه این طور وانمود شده است که ابو محمد درگذشته و از خود فرزندى باقى نگذاشته است، و لذا میراث او را تقسیم کردند و به کسى که استحقاق نداشت دادند، و او هم بر این مصیبت‏ها صبر کرد، و حال اینکه وى عیالاتى دارد که اکنون گردش مى کنند، و لیکن کسى جرأت نمیکند خود را به آنان معرفى کند و یا چیزى به آنها برساند، و اگر اسم او برده شود در طلبش بیرون خواهند شد، اینک از خدا بترسید و از بردن نام وى خوددارى کنید.


4- خادمه ابراهیم بن عبده نیشابورى که از زنان صالحه بود گوید: من با ابراهیم در صفا ایستاده بودم که ناگهان صاحب الامر علیه السّلام آمد و در کنار او توقف کرد، و کتاب مناسک او را گرفت و مطالب به وى تعلیم کرد.

 

5- ابو على احمد بن ابراهیم بن ادریس از پدرش روایت میکند که وى گفت:

من صاحب را بعد از وفات پدرش دیدم در حالى که جوان بود و دست و سرش را بوسیدم.


6- احمد بن نظر گوید: روزى در مجلس قنبرى که از اولاد قنبر بزرگ غلام حضرت رضا علیه السّلام بود حدیث جعفر بمیان آمد و وى جعفر را مذمت کرد، گفتم: غیر از او کسى نیست، وى متذکر حضرت حجت شد گفتم: شما او را دیده‏اى؟ گفت: جعفر دو مرتبه او را دیده است.


7- ابو هارون که یکى از شیعیان بود گفت: من صاحب الزمان را دیدم در حالى که چهره‏اش مانند ماه میدرخشید و در سره آن حضرت موئى دیدم که مانند خطى کشیده بود، هنگامى که جامه را از وى دور کردم دیدم ختنه شده است و از پدرش این جریان را پرسیدم فرمود: وى هم چنان متولد شده است و لیکن ما براى اینکه به سنت عمل کرده باشیم کاردى بر وى خواهیم کشید.

    زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام / ترجمه إعلام الورى، متن، ص: 545


**ابا جعفر الباقر 110**


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۴۸
محمود موحدی

از امام حسن عسکرى(علیه السلام) نقل شده که به حکیمه خاتون دختر امام جواد(علیه السلام) فرمود: «امشب، به خانه ى ما بیا; زیرا، امر مهمّى رخ خواهد داد.». حکیمه پرسید: «چه اتفاقى؟». امام(علیه السلام)فرمود: «قائم آل محمد امشب به دنیا خواهد آمد.». حکیمه پرسید: «از چه کسى؟». امام(علیه السلام)فرمود: «از نرجس.».
حکیمه مى گوید: «به نزد نرجس رفتم و به او، فرزند بزرگوارى را بشارت دادم، در حالى که هیچ اثر حملى در او مشاهده نکردم.»

مدینه المعاجز، سیدهاشم بحرانى، ج 8، ص 10 و 26، مؤسسه ى معارف اسلامى، چاپ اوّل، 1416 هـ ق.

این معجزه در مورد موسی بن عمران علی نبینا و آله و علیه السلام  هم نقل شده است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۴۶
محمود موحدی

امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «هیچ معجزه اى از معجزات انبیا نیست مگر این که خداوند آن را به دست حضرت قائم (عجل الله فرجه) براى اتمام حجّت، بر دشمنان ظاهر خواهد کرد.». (منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، لطف الله صافى، ص 312)


**ابا جعفر الباقر 110**

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۰۷
محمود موحدی

از پسر مهزیار نقل شده که در سفرى با کشتى همراه پدرم بودم و مال زیادى به همراه او بود. پدرم، دچار بیمارى سختى شد و گفت: « من، در حال مردن هستم». و در مورد آن اموال، وصیت کرد که آن ها را به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) بدهم. از این وصیّت تعجّب کردم، ولى مطمئن بودم که پدرم بیهوده سخن نمى گوید. با خود گفتم: «اگر امر برایم روشن شد، مانند دوران امام حسن عسکرى (علیه السلام) به وصیّت عمل مى کنم و الّا آن را صدقه مى دهم.».

مدّتى در عراق بودم تا این که فرستاده اى از جانب امام زمان (علیه السلام) آمد و مشخصّات مال و محلّ مخفى کردن آن را گفت و حتّى بعضى از مشخّصاتى را که خودم هم نمى دانستم، بیان کرد و من هم مال را به او دادم. (الغیبة ـ شیخ طوسی ص 283)


**اباجعفر الباقر 110 علیه السلام**

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۵۳
محمود موحدی