گل نرگس امام مهربانیها

امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «هیچ معجزه اى از معجزات انبیا نیست مگر این که خداوند آن را به دست حضرت قائم (عجل الله فرجه) براى اتمام حجّت، بر دشمنان ظاهر خواهد کرد.». (منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، لطف الله صافى، ص 312)

گل نرگس امام مهربانیها

امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «هیچ معجزه اى از معجزات انبیا نیست مگر این که خداوند آن را به دست حضرت قائم (عجل الله فرجه) براى اتمام حجّت، بر دشمنان ظاهر خواهد کرد.». (منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، لطف الله صافى، ص 312)

گل نرگس امام مهربانیها

محتوای و بلاگ روایات و داستان ها و اشعار در مورد ولی عصر عجل الله فرجه
این وبلاگ وابسته به وبلاگ مدرسه ابا جعفر علیه السلام به آدرس http://abajafar.blog.ir/ است.

طبقه بندی موضوعی

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

من گریه می ریزم به پای جاده ات، تا 

آئینه کاری کرده باشم مقدمت را


اوّل ضمیر غائب مفرد کجائی؟

ای پاسخ آدینه های پر معمّا


بی تو سرودیم آنچه باید می سرودیم

یعنی در آوردیم بابای غزل را


حتمّی ِ بی چون و چرای سبز برگرد...

راحت شویم از دست اما و اگرها


آب و هوای خیمه ی سبزت چگونه است؟

اینجا گهی سرد است و گاهی نیست گرما


بهر ظهور امروز هم روز بدی نیست

ای تکسوار جاده های رو به فردا


آقا، صدای پای سبز مرکب توست 

تنها جواب اینهمه "می آید آیا؟"


یک جمعه می بینید نگاه شرقی ِ من 

خورشید پیدا می شود از غروب دنیا


آقا نماز جمعه ی این هفته با تو

پای برهنه آمدن تا کوفه با ما


** ابا جعفر الباقر110**

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۱۲
محمود موحدی

همه جا بروم به بهانه تو 

که مگر برسم در خانه تو 


همه جا دنبال تو می گردم 

که تویی درمان همه دردم 


یا ابا صالح مددی مولا 


نشوم به جز از تو گدای کسی 

بی ولای تو من نکشم نفسی 


که تو لیلای من مجنونی 

همه هست من دلخونی 


یا ابا صالح مددی مولا 


اگرم نبود دل لایق تو 

نظری که دلم شده عاشق تو 


به خدا هستی همه هستم 

به تو دل بستم به تو دل بستم 


یا ابا صالح مددی مولا 


دل خود زده ام گره بر در تو 

چه شود که رسم بر محضر تو 


من نا قابل به تو دل بستم 

نکشی دامان خود از دستم 


یا ابا صالح مددی مولا 


همه درد و غمم، تو دوای منی 

تو صفای صفا، تو منای منی 


تو گل زیبای منی مهدی 

تو مه شبهای منی مهدی 


یا ابا صالح مددی مولا 


** ابا جعفر الباقر110**

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۱۲
محمود موحدی

دنیای با حضور تو دنیای دیگری است

 روز طلوع سبز تو فردای دیگری است

بوی بهشت می وزد از کوچه باغ ها

 خاک زمین بهاری گل های دیگری است

 گل های مریم از گل نرگس معطرند

 عیسی اسیر نام مسیحای دیگری است

 دیگر زمان از این همه تکرار خسته است

 تاریخ بیقرار قضایای دیگری است

 فردای بی تو باز شبی از سیاهی است

 فردای با تو روز به معنای دیگری است

 با هر غروب جمعه دلم زار می زند

 چشم انتظار جمعه ی زیبای دیگری است

شاعر- سید محمد جواد شرافت

**اباجعفر الباقر 110**

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۱۲
محمود موحدی

ای انتظار جاری ده قرن تا هنوز

بی تو غروب می شود این روزها هنوز

امّا هنوز چشم جهانی به راه توست

این جمعه آه می رسی از راه یا هنوز؟

با اشتیاق رؤیت تو رو به آسمان

هر چشم خیره است ولی ابرها هنوز...

باران پاک رحمتی و خاک می کِشد -

هر لحظه انتظار نزول تو را هنوز

تو وعده ی خدایی و جاری ست یاد تو

در خواهش مکرّر هر ربّنا هنوز

در انتظار جمعه ی تو ندبه می کند -

«ناحیه ی مقدسه» ی کربلا هنوز


**اباجعفر الباقر 110**

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۵۷
محمود موحدی

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت

دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

مانند مرده ای متحرک شدم، بیا
بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت

می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت

دنیا که هیچ، جرعه آبی که خورده ام
از راه حلق تشنه من، مثل سم گذشت

بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم
از خیر شعر گفتن، حتی قلم گذشت

تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت

مولا شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

حالا برای لحظه ای آرام می شوم
ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت...

نمازم را قضا کرده تماشا کردنت ای ماه
بماند بین ما این رازها بینی و بین الله!


من استغفار کردم از نگاه تو نمی دانم
اجابت می شود این توبه کردن های با اکراه

برای من نگاه تو فقط مانند آن لحظه است
همان لحظه که بیتی ناگهانی می رسد از راه

...و شاید من سر از کاخ عزیزی در می آوردم
اگر تشخیص می دادم چو یوسف راه را از چاه


**اباجعفر الباقر110**

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۱۲
محمود موحدی

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد

ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم

مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت

فرش گسترده و در دست گلایل دارد

تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز

ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد

کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز

می خرم از پسرک هر چه تفأل دارد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها

تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد...

**ابا جعفر الباقر 110**
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۵۷
محمود موحدی

گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن


گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم


گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویم

گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن
گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن

گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن
گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن

گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن
گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن

گفتم ز حق دارم تمنای سکینه
گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه

گفتم رخت را از من واله مگردان
گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان

گفتم به جان مادرت من را دعا کن
گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن

گفتم  ز هجران تو قلبی تنگ دارم
گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم

گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن
گفتا به آب دیده دل را شستشو کن

گفتم دلم از بند غم آزاد گردان
گفتا که دل با یاد حق آباد گردان

گفتم که شام تا دلها را سحر کن
گفتا دعا همواره با اشک بصر کن

گفتم که از هجران رویت بی قرارم
گفتا که روز وصل را در انتظارم


**ابا جعفر الباقر 110**

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۱۵
محمود موحدی