اگر تا قیامت عذابم کنی
از آن به ، که یک دم جوابم کنی
من آن خار راهم که خواهم چوگل
بجوشانی آن دم گلابم کنی
بسوزی که بر سینه ام داده ای
چنان آتشم زن که آبم کنی
دلم همچو جامی سردست توست
بگردان که مست و خرابم کنی
من آن آب تلخ گل آلوده ام
تو خود میتوانی شرابم کنی
زبند هواها نجاتم ببخش
که بر بندگی انتخابم کنی
شدم خاک راه سگان درت
که با این سمت انتخابم کنی
زتو کم نگردد ، فزاید به من
گر از دوستانت خطابم کنی
بسوزان ، بسوزان ، به بادم بده
مبادا به هجران عذابم کنی
کم از ذره ام ، بر تو آسان بود
که با یک نگه ، آفتابم کنی
برارم سر از بام هستی اگر
ترابه ره بوترابم کنی
*آی ...*
گنه کار تر از همه ، این منم
نگاهی که غرق ثوابم کنی
وبلاگ ابا جعفر الباقر110 علیه السلام