گل نرگس امام مهربانیها

امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «هیچ معجزه اى از معجزات انبیا نیست مگر این که خداوند آن را به دست حضرت قائم (عجل الله فرجه) براى اتمام حجّت، بر دشمنان ظاهر خواهد کرد.». (منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، لطف الله صافى، ص 312)

گل نرگس امام مهربانیها

امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «هیچ معجزه اى از معجزات انبیا نیست مگر این که خداوند آن را به دست حضرت قائم (عجل الله فرجه) براى اتمام حجّت، بر دشمنان ظاهر خواهد کرد.». (منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، لطف الله صافى، ص 312)

گل نرگس امام مهربانیها

محتوای و بلاگ روایات و داستان ها و اشعار در مورد ولی عصر عجل الله فرجه
این وبلاگ وابسته به وبلاگ مدرسه ابا جعفر علیه السلام به آدرس http://abajafar.blog.ir/ است.

طبقه بندی موضوعی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابا جعفر الباقر» ثبت شده است

چهل حدیث درمورد فضائل امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام) 

1 ـ عنوان صحیفة المؤمن حبّ على بن ابى طالب(ع).
عنوان نوشته‌ی فرد مؤمن، عشق علی بن ابی طالب(ع) است.
2 ـ قل لمن أحبّ علیاً یتهیأ لدخول الجنة.
به دوستدار علی(ع) بگو خود را برای وارد شدن به بهشت آماده کند.

۳ـ کفّى و کفّ علىٍّ فى العدل سواء.
دست من و دست علی(ع) در عدالت داشتن یکسان است.

۴ـ القرآن مع علىّ وعلىّ مع القرآن.
قرآن با علی(ع) و علی(ع) با قرآن است.

۵ـ من اذى علیاً فقد اذانى.
هر کس علی(ع) را آزار رساند مرا آزرده است.

۶ـ انا و علىّ من شجرة واحدة والناس من شجر شتّى.
من و علی(ع) از یک شجره هستیم و دیگر مردم از شجره‌های متفاوتند.

۷ـ انا المنذر وعلىّ الهادى و بک یا علىّ یهتدى المهتدون.
من بیم‌دهنده هستم و علی هدایت‌گر، ای علی! به وسیله‌ی تو مردم هدایت می‌شوند. 
۸
ـ علىّ منى بمنزلة الرأس من بدنى.
علی برای من به منزله‌ی سر در بدن است.

۹ـ علىّ فى الجنة کالکوب الصبحة لاهل الدنیا.
جایگاه علی در بهشت مانند فنجان شراب برای اهل دنیا است.

۱۰ـ علىّ باب من دخل منه کان مؤمنا و من خرج عنه کان کافرا.
علی دروازه است هر کس از راه آن وارد شود مؤمن و هر کس از آن خارج شود کافر است.

۱۱ـ ذکر علىّ (ع) عبادة.
یاد علی (ع) عبادت است.

۱۲ـ النظر الى وجه علىّ عبادة.
نگاه کردن به صورت علی عبادت است.

۱۳ـ لو لم یخلق علىّ لم یکن لفاطمة کفو.
اگر علی آفریده نمی‌شد، هیچ همتایی برای فاطمه وجود نداشت.

۱۴ـ لو اجتمع الناس على حب علىّ لما خلق اللّه النار ابداً.
اگر همه‌ی مردم در عشق علی به اتفاق‌نظر می‌رسیدند هرگز خدا آتش جهنم را نمی‌آفرید.

۱۵ـ یسئل الناس یوم القیامة عن الاقرار بولایة علىّ.
مردم در روز قیامت در مورد اعتراف به ولایت علی پرس و جو می‌شوند.

۱۶ـ سیکون من بعدى فتنة فاذا کان ذلک فالزموا علیّا فانه الفارق بین الحق والباطل.
بعد از من یک فتنه و آزمایشی به وجود خواهد آمد، پس اگر چنین شد با علی همراه شوید؛ زیرا او جدا کننده‌ی حق از باطل است و فرق حق از باطل را می‌داند.

۱۷ـ علىّ منّى وأنا منه وهو ولىّ کل مؤمن و مؤمنة.
علی از من است و من از علی هستم، او ولی و سرپرست هر مرد و زن مؤمن است.

۱۸ـ علىّ وشیعته الفائزون یوم القیامة.
علی و پیروانش در روز قیامت رستگارند.

۱۹ـ علىّ خیر البشر من ابى فقد کفر.
علی بهترین فرد است، هر کس از این امر خودداری کند کافر شده است.

۲۰ـ مثل علىّ فى الناس کمثل قل هو اللّه احد فى القرآن.
مَثَل علی در میان مردم مثل این است که بگویی: همانا خداوند در قرآن یگانه است.

۲۱ـ لکل نبىّ صاحب سرّ و صاحب سرّى على بن ابى طالب.
هر پیامبری رازداری دارد و رازدار من علی بن ابی طالب است.

۲۲ـ انا مدینة العلم وعلىّ بابها ومن اراد المدینة فلیأتها من بابها.
من شهر علم هستم و علی دروازه‌ی آن شهر است، هر کس قصد ورود به شهر کند باید از دروازه‌ی آن شهر وارد شود.

۲۳ـ یا علىّ انت یعسوب المؤمنین والمال یعسوب الظالمین.
ای علی! تو به منزله‌ی یعسوب سید مؤمنان هستی و حال آنکه مال دنیا به منزله‌ی یعسوب سرور ستمگران است.

۲۴ـ انّ الله جعل ذریّة کل نبى فى صلبه وجعل ذرّیتى فى صلب على بن ابیطالب.
بی‌تردید خداوند دودمان هر پیامبر را در پشت کمرش قرار داده و دودمان و نسل من در صلب علی بن ابی طالب است.

۲۵ـ قسّم الحکمة عشرة اجزاء فاعطى علىّ تسعة والناس جزءً واحدا.
حکمت به ده بخش تقسیم شد؛ نُه بخش آن به علی داده شد و به دیگران یک بخش.

۲۶ـ لکل نبىّ ووصىّ وارث وان علیّا وصیّى و وارثى.
هر پیامبر و سرپرستی یک وارثی دارد و بی‌شک علی سرپرست و وارث من است.

۲۷ـ انا وعلىّ هذا حُجّة الله على خلقه.
من و همین علی حجت و دلیل خداوند برای مردم هستیم.

۲۸ـ سئل النبى: من عنده علم الکتاب؟ قال: انما ذلک علىّ.
از پیامبر پرسیدند: چه کسی علم کتاب(قرآن) دارد؟ فرمود: آن فرد فقط علی است.

۲۹ـ حبّ علىّ یأ کل الذنوب کما تأکل النار الحطب.
همان‌گونه که آتش هیزم را از بین می‌برد، عشق به علی گناهان را از بین می‌برد.

۳۰ـ مثل اهل بیتى کمثل سفینة نوح، من رکبها نجى ومن تخلف عنها غرق.
مَثَل خاندان من مانند کشتی نوح است، هر کس بر آن کشتی سوار شود نجات می‌یابد و هر کس از آن عقب بماند غرق می‌شود.

۳۱ـ مثل اهل بیتى کمثل باب حطّة، من دخل غفر له.
مَثَل اهل بیت من مانند دَرِ آمرزش است، هر کس وارد شود آمرزیده شود.

۳۲ـ إنّا اهل بیت اختار اللّه لنا الآخرة على الدنیا.
خداوند برای ما اهل بیت، آخرت را بر دنیا ترجیح داده است.

۳۳ـ سئلت ربى ان لایدخل احدا من اهل بیتى النار فاعطانیها.
از پروردگارم خواستم که هیچ یک از اهل بیت مرا وارد جهنم نکند، او نیز این نعمت را بر من ارزانی داشت.

۳۴ـ اللهم انّ هؤلاء اهل بیتى ولحمتى، یؤلمنى ما یؤلمهم ویجرحنى ما یجرحهم.
خدایا! اینان اهل بیتم و از گوشت(خون) من هستند، هر چیزی که آن‌ها را بیازارد مرا آزرده است و هر چیز به آن‌ها آسیب رساند به من آسیب زده است.

۳۵ـ حبّ آل محمد یوما خیر من عبادة سنة.
عشق یک روزه به خاندان حضرت محمد(ص) بهتر از عبادت سالانه است.

۳۶ـ حبّ علىّ براءة من النار.
دوستی علی بی‌زاری از آتش است.

۳۷ـ من مات فى حب آل محمد فقد مات شهیداً و من مات فى بغض آل محمد مات میتة جاهلیة.
هر کس با عشق به خاندان حضرت محمد(ص) بمیرد، شهید از دنیا رفته است و هر کس با خشم بر آن‌ها بمیرد، با نادانی مرده است.

۳۸ـ اللهم لاتمتنى حتى ترینى وجه علىّ(ع).
خدایا! مرا از دنیا نبر تا اینکه روی علی (ع) را به من نشان دهی.

۳۹ـ من ذکر فضیلة من فضائل علىّ(ع) مقراً بها غفراللّه له ما تقدم من ذنبه وما تأخر.
هر کس یکی از فضایل و خوبی‌های علی (ع) را با اقرار بر آن فضیلت یاد کند، خداوند همه‌ی گناهان گذشته و آینده‌ی وی را بر وی ببخشد.

۴۰ـ لو أنّ الریاض أقلام والبحر مداد والجن حُسّاب والانس کتّاب ما احصوا فضائل علىّ بن ابیطالب(ع).
اگر باغستان‌ها قلم می‌شد و دریاها مداد می‌گشت و جنیان حسابگر می‌شدند و انسان‌ها نویسنده‌ می‌شدند نمی‌توانستند فضایل علی بن ابی طالب را در شمار آورند. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۱۶
محمود موحدی

 امیر المؤمنین علیه السّلام از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت کند که فرمود: وقتى وفات‏ یوسف علیه السّلام فرا رسید شیعیان و خاندان خود را جمع کرد و حمد و ثناى الهى به جاى آورد و سپس به آنها گفت: سختى شدیدى به آنها خواهد رسید که در آن مردانشان را بکشند و شکم زنان باردارشان را پاره کنند و کودکانشان را سر ببرند تا آنگاه که خداوند حقّ را در قائم که از فرزندان لاوى بن یعقوب است ظاهر سازد و او مردى گندمگون و بلند قامت است و صفات او را بر شمرد، پس ایشان به آن وصیّت متمسّک شدند و غیبت و شدّت بر بنى اسرائیل واقع شد و آنها مدّت چهار صد سال منتظر قیام قائم بودند تا آنکه ولادت او را بشارت دادند و علامات ظهورش را مشاهده کردند و سختى آنها شدّت یافت و با سنگ و چوب به ایشان حمله کردند و فقیهى که به احادیث او آرامش مى‏یافتند تحت تعقیب قرار گرفت و او مخفى شد و با او نامه‏نگارى کردند و گفتند: ما در گرفتاریها به کلام تو آرامش مى‏یافتیم، پس آن فقیه ایشان را به بیابانها برد و نشست و با آنها حدیث قائم و صفات او و نزدیکى ظهور او را مى‏گفت و آن شب شبى مهتاب بود و در این میانه موسى علیه السّلام در آمد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۱۲
محمود موحدی

عالم فاضل ، على بن عیسى اربلى در (کشف الغمه ) مى فرماید: خبر داد مرا جماعتى از ثقات برادران من که در بلاد حلّه شخصى بود که او را اسمعیل بن عیسى بن حسن هرقلى مى گفتند؛ از اهل قریه اى بود که او را هرقل مى گویند. وفات کرد در زمان من و من او را ندیدم . حکایت کرد از براى من ، پسر او، شمس الدین ، گفت : حکایت کرد از براى من پدرم که :
بیرون آمد در وقت جوانى از ران چپ او چیزى که آن را توثه مى گویند، به مقدار قبضه آدمى و در هر فصل بهار مى ترکید و از آن خون و چرک مى رفت . این الم ، او را از همه شغلى ، باز مى داشت . به حلّه آمد و به خدمت رضى الدین على بن طاووس رفت و از این کوفت ، شکوه نمود.
سیّد، جرّاحان حلّه را حاضر نمود، آن را دیدند و همه گفتند: (این توثه بر بالاى رگ اکحل برآمده است و علاج آن نیست الاّ به بریدن و اگر این را ببریم شاید رگ اکحل بریده شود و آن رگ هرگاه بریده شد، اسماعیل زنده نمى ماند و در این بریدن چون خطر عظیم است ، مرتکب آن نمى شویم .)
سیّد به اسماعیل گفت : (من به بغداد مى روم . باش تا تو را همراه ببرم و به اطبّاء و جرّاحان بغداد بنمایم . شاید وقوف ایشان بیشتر باشد و علاجى توانند کرد.)
به بغداد آمد و اطبّا را طلبید. آنان نیز جمیعا همان تشخیص کردند و همان عذر گفتند و اسماعیل دلگیر شد. سیّد مذکور به او گفت : (حق تعالى نماز تو را با وجود این نجاست که به آن آلوده اى ، قبول مى کند و صبر کردن در این الم بى اجرى نیست .)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۴۹
محمود موحدی

  ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده گوید: «به آن حضرت عرض کردم:

فدایت گردم خروج قائم علیه السّلام چه زمانى خواهد بود؟ فرمود: اى ابا محمّد ما خاندان هرگز وقتى را معیّن نمى‏ کنیم، زیرا محمّد صلّى اللَّه علیه و آله فرموده است: تعیین وقت کنندگان دروغ مى‏ گویند» اى ابا محمّد همانا پیشاپیش این امر پنج نشانه است: نخستین آنها آوازى است در ماه رمضان، و خروج سفیانىّ و خروج خراسانى، و کشته شدن نفس زکیّه و فرو رفتن زمین در دشت».

سپس فرمود: اى أبا محمّد ناگزیر پیش از وقوع آن، دو طاعون روى خواهد داد:

طاعون سفید و طاعون سرخ، عرض کردم: فدایت گردم آن دو چه هستند؟ فرمود:

 [امّا] طاعون سفید مرگ همه گیر و عمومى است و امّا طاعون سرخ همان شمشیر است و قائم خروج نمى‏ کند تا آنکه در دل آسمان در شب بیستم و سوم [ماه رمضان‏] شب جمعه او به نام خوانده شود، عرض کردم: به چه چیز خوانده مى ‏شود (مضمون آن آواز چیست) فرمود: به نام خودش و به نام پدرش ندا برآید که: «توجّه کنید همانا فلانى فرزند فلانى قائم آل محمّد است به سخن او گوش فرا دهید و از او فرمانبردارى کنید» پس هیچ چیز که خداوند در آن روح آفریده باشد باقى نمى‏ ماند مگر اینکه آن صیحه را مى ‏شنود، و خفته را بیدار مى‏ کند و به صحن خانه‏ اش بیرون آید، و دختر عفیف را از پس پرده‏ اش بیرون مى ‏آورد، و قائم از آن آواز که مى ‏شنود خروج مى ‏کند و آن صیحه جبرئیل علیه السّلام است».

                                                                   

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَتَى خُرُوجُ الْقَائِمِ عجل الله فرجه فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ لَا نُوَقِّتُ وَ قَدْ قَالَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله  کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ قُدَّامَ هَذَا الْأَمْرِ خَمْسَ عَلَامَاتٍ أُولَاهُنَّ النِّدَاءُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ خُرُوجُ السُّفْیَانِیِّ وَ خُرُوجُ الْخُرَاسَانِیِّ وقَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ وَ خَسْفٌ بِالْبَیْدَاءِ  ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّهُ لَا بُدَّ أَنْ یَکُونَ قُدَّامَ ذَلِکَ الطَّاعُونَانِ الطَّاعُونُ الْأَبْیَضُ وَ الطَّاعُونُ الْأَحْمَرُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ أَیُّ شَیْ‏ءٍ هُمَا فَقَالَ أَمَّا الطَّاعُونُ الْأَبْیَضُ فَالْمَوْتُ الْجَارِفُ  وَ أَمَّا الطَّاعُونُ الْأَحْمَرُ فَالسَّیْفُ وَ لَا یَخْرُجُ الْقَائِمُ حَتَّى یُنَادَى بِاسْمِهِ مِنْ جَوْفِ السَّمَاءِ فِی لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لَیْلَةِ جُمُعَةٍ قُلْتُ بِمَ یُنَادَى قَالَ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِیهِ أَلَا إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوهُ فَلَا یَبْقَى شَیْ‏ءٌ خَلَقَ اللَّهُ فِیهِ الرُّوحَ إِلَّا یَسْمَعُ الصَّیْحَةَ فَتُوقِظُ النَّائِمَ وَ یَخْرُجُ إِلَى صَحْنِ دَارِهِ وَ تُخْرِجُ الْعَذْرَاءَ مِنْ خِدْرِهَا وَ یَخْرُجُ الْقَائِمُ مِمَّا یَسْمَعُ وَ هِیَ صَیْحَةُ جَبْرَئِیلَ علیه السلام. 

الغیبة للنعمانی، النص، ص: 289


**ابا جعفر الباقر 110**

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۱۲
محمود موحدی

                                                           

محمّد بن مسلم از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: «همانا پیش از قیام قائم علیه السّلام نشانه‏ هائى خواهد بود از جمله: آزمایش (به گرفتارى) از جانب خداى تعالى براى بندگان با ایمان، عرض کردم: آن آزمایش چیست؟ فرمود: همان فرمایش خداى عزّ و جلّ است که وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ- الخ: «و حتما شما را به چیزى (به اندکى) از ترس و گرسنگى و کاهش در مالها و جانها (عمرها) و فرزندان خواهیم آزمود و بردباران را بشارت ده» «1» آن حضرت فرمود: «حتما شما را خواهیم آزمود» یعنى مؤمنان را «به چیزى از ترس» از پادشاهان فلان خاندان در پایان سلطنتشان «و گرسنگى» با گرانى نرخهایشان و «کاستى در مالها» منظور خراب شدن بازرگانى و کم شدن رشد و سود در آن، «و جانها» حضرت (در باره آن) فرمود: یعنى مرگ زودرس «و میوه‏ ها» کم شدن بارورى آنچه کاشته مى‏شود و کمبود برکت میوه‏ ها و محصولات مراد است، «و بردباران را بشارت ده» بدان هنگام به خروج قائم [علیه السّلام‏]». سپس به من فرمود: اى محمّد این تأویل آن است، همانا خداى عزّ و جلّ مى‏فرماید: «و تأویل آن را جز خدا و پایداران در علم کسى نمى‏داند».

الغیبة للنعمانی / ترجمه غفارى، ص: 354


** ابا جعفر الباقر 110**

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۱۲
محمود موحدی

                                                                 

سدیر صیرفى گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: همانا صاحب الامر علیه السلام شباهت هائى بجناب یوسف علیه السلام دارد، به حضرت عرض کردم: گویا امر زندگى یا امر غیبت آن حضرت را یاد می کنید، فرمود:

خوک صفتان این امت چه چیز را انکار می کنند؟! همانا برادران یوسف نوادگان و فرزندان پیغمبران بودند و با او (در مصر) تجارت و معامله کردند و سخن گفتند. بعلاوه ایشان برادر او و او برادر ایشان بود، با وجود این همه او را نشناختند تا آنکه خودش گفت: «من یوسفم و این برادر منست» پس چرا لعنت‏ شدگان این امت انکار می کنند که خداى عز و جل در یک زمانى با حجت خود همان کند که با یوسف کرد. (یعنى او را تا مدتى غایب کند که چون او را ببینند نشناسند).

همانا یوسف سلطان (مشهور و مقتدر) مصر بود و فاصله میان او و پدرش 18 روز راه بود، اگر می خواست پدرش را خبردار کند می توانست، ولى یعقوب و فرزندانش پس از دریافت مژده یوسف، فاصله میان روستای خود و شهر مصر را در مدت نه روز پیمودند. پس این امت چرا انکار می کنند که خداى- جل و عز- با حجت خود همان کند که با یوسف کرد، بطورى که او در بازارهاى ایشان راه رود و پا روى فرش آنها گذارد (با وجود این او را نشناسند) تا خدا در باره او اجازه دهد، چنان که به یوسف اجازه فرمود و آنها گفتند همین تو خود یوسف هستى؟!! گفت: من یوسفم.

أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج‏2، ص: 134 باکمی تغییر در الفاظ


**ابا جعفر الباقر 110**

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۱۲
محمود موحدی

1- محمد بن اسماعیل بن موسى بن جعفر گوید: من پسر حسن بن على علیهما السّلام را در حالى که کودک بود در میان مسجدین مشاهده کردم.


2- ابراهیم بن محمد گوید: از اشخاصى که خدمت حضرت صاحب رسیده‏اند ابو نصر ظریف خادم بوده است.


3- عبد اللَّه بن جعفر حمیرى گوید: من به اتفاق شیخ ابو عمرو در نزد احمد ابن اسحاق بودم و تصمیم گرفتم از وى در باره «خلف» سؤال کنم، گفتم: اى ابو عمرو میل دارم از تو مسأله‏اى بپرسم و لیکن در موضوع آن هیچ شکى ندارم، عقیده دینى من اینست که زمین از حجت خالى نمیگردد، و چون چهل روز به روز قیامت بماند حجت برداشته میگردد و باب توبه هم بسته مى‏شود.

در این هنگام اگر کسى تازه ایمان بیاورد او را سودى نخواهد بود، و یا افرادى که تا این وقت از ایمان خود سودى نبرده باشند پس از این نفعى نخواهند دید و این گروه از بدترین مخلوقات خواهند بود، و لیکن من دوست دارم که بر یقینم افزوده گردد ابراهیم علیه السّلام هم از خداوند خواست تا طرز احیاء مردگان را بوى نشان دهد خداوند فرمود: مگر تو ایمان نیاورده‏اى؟ عرض کرد: چرا ایمان دارم و لیکن میل دارم‏ اطمینان براى من حاصل گردد.

احمد بن اسحاق به من اطلاع داد که از حضرت ابو الحسن عسکرى علیه السّلام پرسیدم مسائل دین خود را از کدام شخص اخذ کنم و حرف که را مورد قبول قرار دهم؟ فرمود عمرى محل اطمینان و مورد اعتماد من است، وى هر چه بشما بگوید از من یاد گرفته است، اینک به سخنان او گوش بده، وى مردى امین و موثق است.

و ابو على هم به من گفت: از حضرت ابو محمد علیه السّلام همچه سؤالى کرده‏ام، حضرت فرمود: عمرى و پسرش هر دو ثقه میباشند و هر چه بشما بگویند و برسانند از من گرفته‏اند اکنون به حرف آن دو گوش کنید و از آنان اطاعت نمائید زیرا آنها در نزد من موثق و امین هستند، و این قول دو امام شما است که در باره وى رسیده است.

راوى گوید: در این هنگام ابو عمرو بزمین افتادند و سجده کردند و گریستند، پس از این گفت، بپرس، گفتم: ابو محمد را دیدى؟ گفت: آرى بخدا قسم گفتم:

یک مسأله باقى مانده؟ گفت: بپرس، گفتم: اسمش چیست؟ گفت: بردن نام او بر شما حرام است و از اسم او نپرسید، و من این مطلب را از نزد خود نمیگویم، و حق ندارم از پیش خود موضوعى را حلال و یا حرام بکنم، و او خود این دستور را داده است.

در نزد خلیفه این طور وانمود شده است که ابو محمد درگذشته و از خود فرزندى باقى نگذاشته است، و لذا میراث او را تقسیم کردند و به کسى که استحقاق نداشت دادند، و او هم بر این مصیبت‏ها صبر کرد، و حال اینکه وى عیالاتى دارد که اکنون گردش مى کنند، و لیکن کسى جرأت نمیکند خود را به آنان معرفى کند و یا چیزى به آنها برساند، و اگر اسم او برده شود در طلبش بیرون خواهند شد، اینک از خدا بترسید و از بردن نام وى خوددارى کنید.


4- خادمه ابراهیم بن عبده نیشابورى که از زنان صالحه بود گوید: من با ابراهیم در صفا ایستاده بودم که ناگهان صاحب الامر علیه السّلام آمد و در کنار او توقف کرد، و کتاب مناسک او را گرفت و مطالب به وى تعلیم کرد.

 

5- ابو على احمد بن ابراهیم بن ادریس از پدرش روایت میکند که وى گفت:

من صاحب را بعد از وفات پدرش دیدم در حالى که جوان بود و دست و سرش را بوسیدم.


6- احمد بن نظر گوید: روزى در مجلس قنبرى که از اولاد قنبر بزرگ غلام حضرت رضا علیه السّلام بود حدیث جعفر بمیان آمد و وى جعفر را مذمت کرد، گفتم: غیر از او کسى نیست، وى متذکر حضرت حجت شد گفتم: شما او را دیده‏اى؟ گفت: جعفر دو مرتبه او را دیده است.


7- ابو هارون که یکى از شیعیان بود گفت: من صاحب الزمان را دیدم در حالى که چهره‏اش مانند ماه میدرخشید و در سره آن حضرت موئى دیدم که مانند خطى کشیده بود، هنگامى که جامه را از وى دور کردم دیدم ختنه شده است و از پدرش این جریان را پرسیدم فرمود: وى هم چنان متولد شده است و لیکن ما براى اینکه به سنت عمل کرده باشیم کاردى بر وى خواهیم کشید.

    زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام / ترجمه إعلام الورى، متن، ص: 545


**ابا جعفر الباقر 110**


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۴۸
محمود موحدی

از امام حسن عسکرى(علیه السلام) نقل شده که به حکیمه خاتون دختر امام جواد(علیه السلام) فرمود: «امشب، به خانه ى ما بیا; زیرا، امر مهمّى رخ خواهد داد.». حکیمه پرسید: «چه اتفاقى؟». امام(علیه السلام)فرمود: «قائم آل محمد امشب به دنیا خواهد آمد.». حکیمه پرسید: «از چه کسى؟». امام(علیه السلام)فرمود: «از نرجس.».
حکیمه مى گوید: «به نزد نرجس رفتم و به او، فرزند بزرگوارى را بشارت دادم، در حالى که هیچ اثر حملى در او مشاهده نکردم.»

مدینه المعاجز، سیدهاشم بحرانى، ج 8، ص 10 و 26، مؤسسه ى معارف اسلامى، چاپ اوّل، 1416 هـ ق.

این معجزه در مورد موسی بن عمران علی نبینا و آله و علیه السلام  هم نقل شده است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۴۶
محمود موحدی